مثنوی درد تازه
مرگ غیرت
ای جماعت لحظه ای گوش کنید
دیش وماهواره راخاموش کنید
جرعه ای کلام حق نوش کنید
اگر تلخ بود فراموش کنید
نسلهای باعدالت پیرشد
ابن مجلم برگلوشمشیرشد
اینهمه بی غیرتی برای چیست
تاریخ بی عبرتی برای کیست؟
ای جماعت پس شدآزادگی
پس کجارفته رگ فرزانگی
پس چرابیگانه بااحساسید
شیشه ایددرخانه باالماسید
کو؟کجاست؟جوهرشرمندگی
گوکجارفت حشمت مردانگی
لحظه ای برقاب منزل کن نظر
عفتُ ناموس ماهست درخطر
ازحیاچه چیزی باقی مانده؟
باخداچه کسی ساقی مانده؟
چه کسی عامل این رفتار هاست
چه کسی درپی این کردار هاست
آنکه ازتواینچنین حجاب ربوده
آیادرخانه خویش این را ستوده ؟
هیچ میدانید چرارفته حیا؟
که کنون کم شده درمیان ما؟
هیچ میدانیدچراتحریم شدیم
یاکه فارغ ازغم حریم شدیم
هیچ فکرکردیدکه تعصب مرده
از همه رفتارما بد برده ؟
چرانیکی همه همسایه ها
شده دیگه شبیه افسانه ها
چرانیست میان ماهمکاری
چرانیستیم ضامن غمخواری
رفتارهاچرا پرازریا شده
جدایی مثل آب دریاشده
محبت کمرنگ شده توجامعه
دلهامون سیاه شده بی واهمه
مستجاب نمیشه دیگردعایی
هرکسی رفته سراغ خدایی
تاحالا تنهاشدی توبادلت؟
وبپرسی علت این مشکلت ؟
تاکنون شده که ازخدای دل
بشنوی تولحظه ای صدای دل ؟
علت تمام این دشمنی ها
ازسوی اسراییل وامریکا
باشداین چندجمله پایانی
ایکاش که با تامل خوانی
چونکه میدانندتویی سرداریار
در ره حیدر تویی بر دار یار
چونکه خوب دانندوفاداری تو
بهرزینب یک علمداری تو
چونکه دانند یاورمهدی تویی
معنی وفای خوش عهدی تویی
پس ازاین خواب گران بیدارشو
درپی اجرای فرمان یارشو
تواگرخواهی که باشی رستگار
بگذری ازفتنه های روزگار
یاکه باشی فارغ ازهرخستگی
سبزشوددرتو گل وارستگی
پس بخوان حرف دل علیارا
صلوات گو تاشایدمهدی بیا
شعراز:
علی سرابی یاقوند (علیا)
௹ ازحضور پر مهر شما بی نهایت سپاسگزارم௹
