دلنوشته «عاشقانههای شهدایی»
کبری حافظی، همسر شهید سیدنورخدا موسوی به مناسبت تقارن نیمه شعبان و ۱۷ اسفند، سالروز عملیات لار سیستان و بلوچستان و مجروحیت شهید زنده لرستان دلنوشتهای با عنوان «عاشقانههای شهدایی» نگاشته است.
پایگاه جهادی سیاسی لرپرس بنقل از پایگاه خبری و تحلیلی اندیشه لر؛
کبری حافظی، همسر شهید سیدنورخدا موسوی به بهانه تقارن نیمه شعبان میلاد قائم آل محمد(ص) و ۱۷ اسفند، سالروز عملیات لار سیستان و بلوچستان؛ مجروحیت شهید زنده لرستان و آغاز رسالت پرستاری زینبوار خود؛ دلنوشتهای با عنوان «عاشفانههای شهدایی» به رشته تحریر درآورده است که متن آن از خاطرتان میگذرد:
به نام قرار دلهای عاشق
به انتظار نشستهام؛ به انتظاری که قدمتش به بلندای روزگار وصلم میکند و بهانهها را به هم میرسانم و نگاهم در پی نگارم راهی میشود.
آقای من! بی تو تک تک صفحات دلم پر شده از سر مشقهای انتظار و دلم میخواهد رازش را بدانم.
راز بین هفدهمین روز اسفند ۸۷ و فراغی به وسعت ده سال عاشقتر بودنم را؛ راز بین پانزدهمین سال مجروحیت آقا سید نور خدا و انتظار جهانی برای امام زمانم را.
پانزده سال گذشت؛ پانزده سالی که ۲ انتظار سخت اما شیرین برایم ارزانی داشت.
بگذار بگویم انتظار برای من مفهوم امید دارد؛ چرا که این چشم به راهی چند هزار ساله امید دارم با لحظه وصالش ۲ وصال زیبا برایم به ارمغان دارد! یکی وصال امام و یکی وصال سرباز امام.
مگر نه اینکه تقدیر برایم اینگونه رقم زد که ۱۰ سال عاشقیام را با دو فراغ و دو انتظار بسر کنم؛ فراغ و انتظار ماندن یا نماندنش…و حالا فراغ و انتظار بازگشت و رجعتش.
آقای من ؛ پانزده سال است که جهانم ویران است؛ پانزده سال است که درد عاشقی به جانم افتاده و هر چه پیش تر میروم بیشتر میفهمم مفهوم انتظار را؛ این روزها اما بیشتر دلم آرام و قراری ندارد.
این روزهایی که درد عاشقی به جانم افتاده و نسخههایی که تمامش مرا به دل کندن از معشوقم خطاب میکند کسی نمیداند من این میان طبیبی برای دردهای بیامانم نمییابم.
باز هم دست به دامان شما میشوم؛ باز هم در انتظار وصالم؛ چرا که این دردها جز مرهم وصل درمانی ندارد حال و روز چشمان یعقوب را جز وصل پیراهن یوسف درمانی نیست.
آقای من! خستهام از این روز و روزگار؛ روزگاری که گاهی بی انصافی میکند در حق شما؛ در حق خونهای به ناحق ریخته شده شهیدان راه شما.
آقای غریبم! ببخش ما را که دم از یاد تو میزنیم اما اصلِ یاد تو را فراموش کردهایم. گاهی ما انسانها فراموشمان میشود آن کسی که باید مدال صبر و ایثار را پیشکش وجودش کرد شمایید که اینهمه غم و رنج دوری ما را به جان خریده اید و خیلی از ما هنوز هم که هنوز است فقط و فقط دل در گرو آبادی دنیایمان داریم.
اصلا انگار عادت کرده ایم به اینهمه درد فراغ! به اینهمه دوری و انتظار که گوشمان هنوزم که هنوز است محروم از شنیدن نجوای شما و چشممان محروم از دیدن روی شماست.
آقای من! فرمانده تمام عیار جهانم؛ دلم میخواهد آرزو کنم تک تک دلهای عاشقی که این روزها برای تو بپا خواستهاند هر روزشان نیمه شعبان باشد.
تو اگر نیم نگاهی نثار دلهای عاشق ما کنی و کفه خالی دلهایمان را از عشق و محبت خودت لبریز کنی قطعا هر روزمان با تو بسر میشود و آن موقعی که هر روز سالمان با دغدغه یاد تو باشد با افتخار میتوانیم بگوییم برای آمدنت قدمی برداشتهایم.
عزیزدل فاطمه! یک جهان در انتظار قدوم پر مهر شماست پس به حرمت دعای پاک مادر شهیدان بیا.
:: موضوعات مرتبط:
دلنوشته های زیبا ,
دفاع مقدس ,
بسته خبری ,
,
:: برچسبها:
شهیدسیدنورخداموسوی ,
کبری حافظی ,
نیمه شعبان ,
:: بازدید از این مطلب : 439
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1